مگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست

شاعر : خواجوي کرماني

دل بر اميد وعده وجان در قفاي تستمگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست
مقصود ما ز دنيي و عقبي رضاي تستسهلست اگر رضاي تو ترک رضاي ماست
ما را مران ز پيش که دل در قفاي تستزين پس چو سرفداي قفاي تو کرده‌ايم
خواهي ببخش و خواه بکش راي راي تستگردن ببند مينهم و سر ببندگي
هر ذره‌ئي ز آب و گلم در هواي تستتنها نه دل بمهر تو سرگشته گشته است
بيگانه شد ز خويش کسي کاشناي تستآزاد گشت از همه آنکو غلام تست
جاني که در تنست مرا از براي تستاي در دلم عزيزتر از جان که در تنست
سوگند راستش بقد دلرباي تستاين خسته دل که دعوي عشق تو مي‌کند
جانش هنوز بر سرمهر و وفاي تستخواجو که رفت در سر جور و جفاي تو